مدح و مناجات با حضرت اُمُّ البنین سلاماللهعلیها
گرچه با زهـرای مرضیه برابر نیستی یا به شأن و مرتبت همسنگ کوثر نیستی در مـیان خـانـۀ عـرشیِ زهـرا و عـلی جایگـاه مـادری داری و کـمـتر نیـستی مادری کردی برای زینبین و هم حسین عفو کن روزی اگر گفتم که مادر نیستی چون به قربانگاه کاری شد به گلهای تو تیغ بی پسر ماندی و فهمیدم که هاجر نیستی خوب شد جسم عزیزت را ندیدی خورد تیر خوب شد شاهد به جنگ تیغ و حنجر نیستی خوب شد لب را، تلظی را، ندیدی کربلا لااقل شرمنـده از لبهای اصغر نیستی خوب شد جا ماندی و ماندی مدینه در فراق خوب شد در پیش چشم هیز لشکر نیستی فاطمه، سر، تیغ، حنجر، سنگ، پیکر، آب، آه خوب شد اینجا کنار جسم بیسر نیستی |